چرا غرب نمیخواهد حقیقت شکست را بپذیرد؟
این سوالی مهم و البته بنیادی است که ماههاست در مورد نبرد ناتو با روسیه در جبهههای شرقی اوکراین مطرح است، سوالی که پیامد خود سوالات و مسائل بسیار مهمی را دارد و نشان میدهد که غربیها میدانند به چه وقایعی روبهرو هستند اما پذیرش این وقایع برای آنها چنان سخت و جانکاه است که حتی صحبت کردن در مورد این مسائل را هم گاهی اوقات بر نتابیده و در تلاش هستند تا مانند کبک سرشان را زیر برف کرده و فقط از تداوم حمایت از «اوکراین» تا پیروزی در جنگ علیه روسیه بگویند.
در حالی که کشورهای اروپایی عضو ناتو به جز انگلیس در جنگ هیچکاره بوده و در بهترین حالت مانند لهستان یا لیتوانی، استونی و لتونی آتشبیار معرکه هستند، این امریکا است که تعیینکننده، تصمیمگیر و به یک زبان همهکاره جنگ است و اگر کسی بخواهد بر خلاف تصمیمات کاخ سفید و به عبارت بهتر، شورای جنگ حاضر در واشنگتن حرفی بزند به شدت توبیخ میشود. مانند مسوول دفتر دبیرکل ناتو که چندی پیش در اظهارنظری دقیق و البته درست که سر و صدای بسیاری هم کرده بود، گفت: «به نظر میرسد ناتو امیدواریها برای پیروزی اوکراین را کنار گذاشته است.» یکی از مقامهای ناتو گفته که «یک توافق صلح ممکن است با واگذاری اراضی اوکراین به روسیه در ازای عضویت در این ائتلاف نظامی به انجام برسد.»
مانند همیشه تحت هجمههای بیامان زلنسکی و دار و دسته لندنیهای مقیم کییف و البته گروهی از جنگدوستان امریکایی«استیان ینسن» ناچار به عذرخواهی از حرفهایش شد اما وقتی آن را حذف نکرد، معنایی خاص داشت چرا که این حرفها مربوط به خود ینسن نبود و به احتمال زیاد کارشناسان ناتو پشت درهای بسته به این نتیجه رسیده بودند که جنگ به بنبست خورده و سیاسیون باید در مورد پایان آن تصمیم بگیرند. ینسن فقط خطر را به جان خرید و «تنها راه پایان جنگ» را رسانهای کرد شاید گوش شنوایی وجود داشته باشد اما از قرار معلوم در غرب و در میان تصمیمگیران اصلی همه کور و کر هستند و نمیخواهند با واقعیتها کنار بیایند.
اما هر چه زمان میگذرد، این حقیقت بیش از پیش خودش را نشان میدهد و عیان میکند که هیچ امیدی به پیروزی نیست. این مساله چنان مبرهن شده که گاهی اوقات برخی رسانههای غربی در این زمینه مطالبی را منتشر میکنند و به شکلی عجیب بلافاصله در جایی دیگر نقیض آن منتشر میشود! این نشان میدهد که اختلافنظر در سطح کشورهای درگیر در جنگ بیشتر شده و از رایزنیهای پشت پرده پا به عرصه رسانهها گذاشته است. این همان موضوعی است که عروسک خیمهشب بازی مانند زلنسکی یا جنگسالاران و آتشافروزان امریکایی و انگلیسی به شدت با آن مخالفت میکنند. پذیرش شکست در جبهه اوکراین مانند سرکشیدن «جام شوکران» است و این مهم را همه این کشورها به خوبی میدانند.
با این حال، آنهایی که عاقلتر هستند میترسند وضعیت به بدتر از نوشیدن شوکران برسد و به نقطه بدون بازگشتی برسیم که هیچ راه درمانی نداشته باشد. در حقیقت، ینسن به باور نویسنده روزنامه انگلیسی تلگراف این مساله را رسانهای کرد: «ارزیابی اخیر اطلاعاتی آمریکا مشخص کرد که ضد حمله اوکراین علیه روسیه دستاوردها و اهدافی در زمینه قطع دسترسی ارتباط زمینی مسکو با کریمه را محقق نمیکند. این نتیجه گیری تاریک از سوی برخی نشان میدهد که با وجود حملات هم از سوی روسیه و هم از سوی اوکراین، هیچکدام به آن اهداف مهم استراتژیک دست پیدا نخواهند کرد.» پس راهکار چیست؟ اینکه نه روسیه به اهداف استراتژیک دست پیدا میکند و نه اوکراین، این چه معنی میدهد؟
نویسنده تلگراف این داده را اینگونه تحلیل کرده است: « دو سال پس از عقبنشینی مفتضحانه از افغانستان، به نظر میرسد غرب بار دیگر قرار است در آستانه یک شکست شرمآور قرار گیرد. یک توافق صلح با چنین شرایطی به منزله پیروزی برای روسیه و شکست اوکراین است. چطور میشود که تسلیم اراضی مسالهای نباشد؟» اما نویسنده تلگراف به نظر این شکست چنان برایش تلخ است که دنبال مقصر میگردد، او اعتراف به شکست را مقدمه حمله به اعضای ناتو میداند که چرا در طول ماههای گذشته دست روی دست گذاشتند و حاضر نشدند با ارسال جنگندهها و تجهیزات مورد نیاز به اوکراین روسیه را شکست داده و ماجرا را به اینجا برسانند که تنها راه پایان جنگ «دادن زمین به روسیه» باشد!
این یک بخش از واقعیتی است که این روزها گسی آن را میتوان در نوشتههای متعدد و یادداشتهای گوناگونی که به صورت پراکنده در رسانههای غربی منتشر میشود دید. این واقعیت اما به گونهای عجیب، عمیق و غیرقابل باور با مقاومت در پذیرش توسط غربیها مواجه شده است. 18 ماه پس از وقوع جنگ شنیدن تحلیلهایی مبتنی «شرمآور» بودن شکست و شباهت آن به شکست «مفتضحانه» در افغانستان شاید برای منِ نویسنده این چند خط چندان غیرقابل انتظار نیست اما برای کسانی که در خواب و خیال خود به شکلی خوشبینانه بر وعدههای شکست روسیه و پیروزی ناتو شرط بسته بودند دردآور و جانکاه است. حتی خواندن این تحلیل که بر اساس دادههای همین رسانههایی که روزانه از بیماریهای عجیب و غریب پوتین و اختلافات شدید در کرملین میگفتند برای آنها غیرقابل تحمل است.
به عنوان مثال در متهمیابی برای این شکست شرمآور نویسنده تلگراف میگوید: « آنچه امروز شاهدش هستیم شکست غرب در پایبندی به اصولش است. واشنگتن و برلین بجای اتخاذ اقدامی قاطع در اوایل سال جاری میلادی برای تضمین تجهیز مناسب، به اوکراین تاکید کردند تا بر اساس دکترین تاکتیکی ناتو مبارزه کند و در عین حال، اوکراین را از ابزار انجام آن محروم کردند. غرب به ارسال قطره چکانی جنگ افزار نظامی، دعوا بر سر ارسال تانکها، جنگندههای اف-۱۶، سیستمهای موشکی تاکتیکی ATACMS و گلولههای خوشهای که برای موفقیت کییف حیاتی هستند، مبادرت ورزیده است.» دقت کنید، نویسنده حتی با ارسال گلولههای خوشهای به اوکراین مخالف هم نیست و ارسال آن را ضرورتی برای پیروزی میداند!!
غربیها با علم به شکست، با علم به ناتوانی در پیروزی بر روسیه در این نبرد، به نظر میخواهند تا آخرین فرد زنده در اوکراین و تا آخرین خانهای که ویران نشده، جنگ را ادامه دهند. موافقت با دادن زمین برای پایان جنگ به معنای پذیرش شکست است و به همین دلیل روزنامه انگلیسی فحش را نصیب صدراعظم آلمان میکند، چرا که صحبت از صلح را ننگین میداند: «حتی الان هم، اولاف شولتس، صدراعظم آلمان خواستار مذاکرات صلح بیشتر است درحالیکه همچنان درباره تامین کردن یا نکردن فوری موشکهای کروز تاوروس مورد نیاز اوکراین تعلل میکند. ایده مذاکرات صلح در این شرایط اگر خطرناک نباشد حتما مسخره و مضحک خواهد بود.»
مشاهده میکنید که در سطح روزنامهنگاران و نویسندگان هم به جای تلاش برای صلح و پایان جنگ، شاهد دمیدن به آتش این جنگ هستیم! برای غربیها از این ستون تا آن ستون فرج است یک امید است، امید به تداوم جنگ که شاید اتفاقی روی دهد و آنها بتوانند شاهد پیروزی را در آغوش بکشند. اما گذشت زمان چنان به ضررشان است که دارند مسیرهای دیگری را امتحان میکنند، برای غربیها موافقت با دادن زمین به روسیه در قبال صلح یا حتی آتشبس بدترین خبر و راهکار خواهد بود. اگر قرار بود زمین داده شود و اگر قرار بود زمینی پس گرفته نشود چرا این همه هزینه شد؟ چرا دو هزار میلیارد دلار به زیرساختهای اوکراین آسیب وارد شد؟ چرا بیش از 400 هزار اوکراینی کشته و میلیونها نفر آواره شدند؟ چه نیازی به این همه مشکل برای مردم اروپا بود؟
اینها مواردی است که غرب را نه تنها آشفته، بلکه متزلزل میکند و به همین دلیل است که جنگ ادامه پیدا میکند. تلاش در ظاهر برای پس گرفتن کریمه است، اما بر این باورم که حتی که در ضدحملات ناتو آنها موفق میشدند 5 هزار کیلومتر مربع از مناطق تحت کنترل روسها را هم دوباره پس بگیرند، به سراغ مذاکره و آتشبس میرفتند اما مقاومت شدید روسها همه آرزوهای آنها را بر باد داد. بر باد رفتن این آرزوها حالا دارد خودش را به شکل دیگری نمایان میکند، ابتدا پیدا کردن مقصر و بعد از آن رفتن به سراغ چین؛ کشوری که همین دو روز پیش مسوول سیاست خارجی اتحادیه اروپا با تعریف و تمجید شدید از آن تلاش کرد هندوانهای درشت زیر بغل مقاماتش قرار دهد!
به باور غربیها، رئیس جمهور چین تنها کسی است که میتواند ولادیمیر پوتین را وادار به صلح کند (البته صلح به نظر آنها شامل پس دادن کریمه است) اما شیجین پینگ از شکست ناتو در اوکراین راضی است و چنین کاری نخواهد کرد. اینجاست که همه آرزوها بر باد میرود و نویسنده تلگراف میگوید: «در این میان، طرح جایگزین برای اوکراین به منظور پیوستن به ناتو پس از واگذاشتن مناطق بزرگی از قلمروی خود، مضحک و خنده دار است. بجز اینها، پوتین با گسترش ناتو هم موافق نیست. اما حتی اگر چنین هم شود و اوکراین خود را تسلیم روسیه کند پیوستن به ائتلافی که خودش را کنار میکشد، دیگر ارزشی ندارد. این به معنای واقعی شکست ناتو در تضمین برتری متحدش در مهمترین درگیری نظامی در اروپا از زمان تشکیل آن خواهد بود.» /جعفری
اخبار مرتبط
تازه های اخبار
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}